معرفی الموت،روستای وناش و کینه خاز

معرفی الموت و روستای وناش و همچنین خلاصه عملکرد و فعالیت های ده ساله شورای اسلامی روستای وناش از توابع بخش رودبار الموت

معرفی الموت،روستای وناش و کینه خاز

معرفی الموت و روستای وناش و همچنین خلاصه عملکرد و فعالیت های ده ساله شورای اسلامی روستای وناش از توابع بخش رودبار الموت

ورزشکاران و قهرمانان نامدار الموت

منصور غلامی وناشی

از جمله کوهنوردان شجاع ودلیری است که توانسته بارها قله های بلند ومرتفع کشور- آسیا- هیمالیا را در نوردد.

کوهنوردی که برای اولین بار تکواندو را به قزوین آورد، مردی که با روحیه بلند واراده فولادی وگامهای استوار دربین کوهنوردان معروف به ببر کوهستان لقب دارد. غلامی در سال1338 در یکی از روستا های منطقه الموت در دامنه قله سیالان قزوین به دنیا آمد.

کوهنوردی را از دوران  طفولیت بر فراز رشته کوههای البرز وسیالان شروع کرد.

کوهنوردی را از چه سالی واز کجا شروع کردید؟

کوهنوردی را از سال1362 بصورت حرفه ای نزد استاد محمد رضا حیدری در قزوین فرا گرفتم وتمامی کلاسهای سنگ نوردی یخ برف- کوهپیمایی- امداد ونجات در کوهستان  دیدم.

صعودهای شاخص شما درایران کدامند؟

 صعودهای زیادی را در فصلهای مختلف انجام دادم یک صعود زمستانی مساوی است با10 صعود تابستانی درفصل زمستان. صعود به قلل دماوند- ناز کهار- سیالان4 مرتبه- صعود زمستانی خط الرس سیالان به تنکابن برای اولین بار-شاه البرز2 مرتبه- سفید کتور- خشچال- مشیچال گردانکوه- خراسان جنوبی 3مرتبه سبلان- دنا- زرد کوه بختیاری- پرو- دالاهو در کرمانشاه- صعود خط الرس دماوند تا سیالان18 روز- کشف وبازگشایی 50 آبشار خروشان دره گرمدر.

هدفتان از فعالیت وانتخاب ورزش کوهنوردی چیست؟

به منظور پیشبرد و ترویج و ترمیم ورزش کوهنوردی و ایجاد روحیه واخلاق پهلوانی و بالا بردن سطح علمی وفرهنگی و فنی ورزش کوهنوردی سلامت جسم روح وهمچنین مطالعه در مورد قله ها- رودخانه ها و سرچشمه ها دیوار ها- غارها- نا شناخته های الموت و قزوین و عوارض طبیعی به نوعی به ورزش کوهنوردی مر بوط می شود.

از مسئولیت خود در گروههای مختلف بگویید؟

1-مسئول کمیته فنی کارگران کشور- مسئول هیئت کوهنوردی الموت- مسئول هیئت کوهنوردی کارگران استان قزوین- مسئول هیئت کوهنوردی بسیج مقاومت سپاه قزوین- مسئول کمیته هیمالیا نوردی استان قزوین

مسئول کمیته پناهگاه سازی استان قزوین- مسئول گروه کوهنوردی رودبار والموت می باشم.

در زمان تصدی کمیته پنا هگاه سازی استان قزوین چه اقداماتی انجام دادید؟

1- جان پناه در منطقه کردانکوه به ارتفاع4350 متر به سرپرستی محمد رضا حیدری ویک جان پناه در ارتفاعات سیالان به ارتفاع3800 متر را به همت دوستان جان بر کف مهندس اسدی و اسماعیل صفاری- حبیب هاشمیان- محمد کاظم زاده- خلیل ناصری- امرالله شهبازی احداث نمودیم.

چند صعود برون مرزی داشته اید؟

آرارات در ترکیه ماریل وال در قزاقستان-لیتن در قرقیزستان آیلند پیک در نپال کازبک در گرجستان موستاق آتا در چین کورژهشکا یا در تا جیکستان به اتفاق هم گروه خود علی رشوند انجام دادم.

سخت ترین صعود برون مرزی شما کدام بوده ؟

قله کورژهشکایا وماربل وال بود که درگیری با یخ وبرف استفاده از طناب ثابت و یومار- و تبر یخ که دیواره های به شیب 80 درجه درآن شاهد بودیم.

آیا در این صعود ها اتفاقات قابل ذکری هم رخ داده است ؟

بله در صعود قله لیتن در ارتفاع6200 متر آقای حسین قد کچی اهل همدان به علت ادم مغزی  وریوی جان خود را از دست داد همچنین در صعود زمستانی کهار دوست عزیزم امیر رضا امینی با بهمن درگیر شد پس از 5تلاش جستجو جسد او را به خانواده اش تحویل دادیم .

صعودهای موفق اعضای گروه الموت وچه مدالهایی را کسب کرده اید؟

صعود موفق آقای احسان پرتوینیا از کوهنوردان بنام ایران والموت به قله 8000 متری نا نکاه پاره پات در پاکستان مدال طلای جهانی و تلاش به سختترین قله جهان آناپورنا در نپال و صعود موفق آقای کامران کشکار به دوقله7000 متری لیتن ونان در کشور هندوستان معادل 3 برنز آسیا وصعود موفق آقای علی رشوند به قله کورژهشکایا برنز آسیا و صعود موفق اینجانب موستاق آتا 7546 متر طلای آسیا- و دوقله 7000 متری کورژهشکایا ولیتن 2برنز آسیا را کسب کردیم.

بعنوان مسئول کمیته هیمالیا نوردی استان قزوین چه برنامه ای را برای سال 90 پیش بینی کرده اید؟

پیرو در خواست هیئت کوهنوردی استان قزوین از کمیته ها اینجانب پیشنهاد یک صعود7000 متری را به قلل هیمالیا دادم در صورت حمایت مالی رئیس هیئت استان انشاءالله صعود انجام می شود. سال 89 پس از بر گزاری اردوهای تدارکاتی وانتخاب 5 نفر به عنوان منتخب به علت عدم حمایت مالی تیم اعزام نشد.

حضرتعالی بعنوان مربی و بنیا نگذار تکواندو و استان قزوین فعالیت چشمگیری دارید توضیح دهید؟

تکواندو در سال61 توسط اینجانب در سالن تختی قزوین شروع به تدریش نمودم و در حال حاضر بیش از هزاران هنرجو تکواندو زیر نظر اینجانب و شا گردانم مشغول تدریس می باشد. و مقامهای اولی توسط

شا گردانم در ایران ومسابقات تورنمنت بین المللی به مربیگری اینجانب و دیگر شا گردانم بدست آمده و بالاترین درجه شا گردانم دان 7 می باشد.

در خصوص با زگشایی دره گرمدر وآبشار خروشان به سر پرستی شما انجام شد توضیح دهید؟

در سال82 به همت کادر فنی گروه کوهنوردی الموت آقایان قلعه رزاقیها شفاعتی- کاظم زاده دره گرمدر شناسایی ودر چندین مرحله بازگشایی و رول. کوبی ونصب سیم بکسر انجام شد و تا به امروز گروههای زیادی فرود به این دره را داشتند.

نگاه شما به پیشکسوتان ورزش استان قزوین چیست ؟

ارج نهادن به بزرگان و سالمندان از ویژگی های بر جسته ایرانیان است. در عرصه ورزش ایران زمین از دیر باز حرمت نهادن به کسوت وقدر دانی از بزرگان و پیشکامان ورزش رواج داشته وهنوز هم قهرمانان و نام آوران ورزش در چشم دل مردم جای دارد و خاطره دلاوران و قهرمانان ما ریشه در فرهنگ ملی مذهبی کهن ما ایرانیان دارد و میراثی است از نیا کان و گذشتکان ما

آیا پیشکسوتان این رشته مورد توجه مسئولین قرار می گیرند؟

شایسته است از پیشکسوتان و پیشقراولانی که برای سربلندی و اعتلای نام کشور عزیزمان تلاش و جانفشانی کردند که اکنون مورد کم مهری اهالی ورزش وورزش دوستان قرار گرفته اند تقدیر تشکر شود و حضور پیشکسوتان استان قزوین در میادین ورزشی برای جوانان انگیزه است.

پیشکسوتان ورزش کوهنوردی را نام ببرید؟

1-یوسف هندی 2-مسعود هاشمیان3-مهندس جوادی 4-منوچهر خیاطان 5-محمود مافی6-قاسم پیلیچی 7- حسن میرابی 8-محمدرضا حیدری9-علیرضا ژاله10- فرامرز شجاعی11-ابوالفضل حق شناسی12- آقای اریشی13- برادران بهشتی 14- غلامعلی عباسی15- اسماعیل حفاری16- مصطفی سلطانیه 17-امرالله شهبازی18- فرهاد شیروانی19 محسن شهریاری20 تقی سیمیاری

قزوین ـ خبرنگار روزنامه جمهوری اسلامی : مردی که کوه را مظهر پایداری و استقامت , عاشق بودن به طهارت و آزمون تحمل در برابر مصائب و مشقات دانسته و خویشتن را به آفریدگار این طبیعت زیبا نزدیکتر می بیند.

منصور غلامی با 46 سال سن , اهل منطقه الموت از توابع قزوین است وی دو فرزند دختر و یک پسر , خود و خانواده اش را نیز با ورزش پیوند داده است .

غلامی ورزش را از سال 1355 با رشته تکواندو آغاز کرد و با کسب تجربه و مدارک مربیگری و داوری از فدراسیون تکواندوی کشور در سال 1362 بعنوان پایه گذار تکواندو در استان قزوین وارد عرصه جدیدی از ورزش شد وی شاگردان زیادی در سطح تیم ملی تربیت کرد و در حال حاضر به عنوان مسوول هیئت تکواندوی سپاه منطقه قزوین , هیئت شهر محمدیه و مسوول کمیته فنی هیئت استان قزوین فعالیت دارد.
منصور از بدو طفولیت در روستای کوهستانی کینه خاز الموت , در ارتفاعات 4250 متری سیالان با طبیعت انس گرفت و علاقه مندی شدید وی به طبیعت باعث گردید در سال 1361 به ورزش کوهنوردی حرفه ای روی آورده و زیر نظر مدرسین خود محمدرضا حیدری و تقی سیمیاری تجربه کسب کرد. او با گذراندن دوره های آموزشی (کوهپیمایی , سنگنوردی , یخنوردی و امداد نجات ) زیر نظر فدراسیون و هیئت های کوهنوردی , فتح اکثر قلل ایران در زمستان همچون : دماوند , علم کوه , سبلان , دنا , زردکوه , خشچال , سیالان , شاه البرز , سفیدکتور , و عبور از خط الراس قله دماوند تا سیالان در 18 روز و بازگشایی مسیرهای جدید همچون کشف و بازگشایی دره ناشناخته گرمدر با وجود 50 آبشار خروشان با ارتفاعات بالا از مسیر الموت به تنکابن تنها تعدادی از افتخارات اوست .

وی پس از طی دوره ها و تست های صعودهای بلند در سال 1381 در قالب تیم کوهنوردی کارگران کشور به قله 5137 متری آرارات در کشور ترکیه صعود کرد و در ادامه با تلاش و پشتکار فراوان یک سال بعد قلعه 6400 متری ماربل وال در کشور قزاقستان را فتح کرد و در ادامه در صعود اخیر خود در سال جاری به قله 7134 متری لنین در کشور قرقیزستان گام نهاد.

از دیگر فعالیتهای منصور غلامی پیگیری ساخت پناهگاهی در جبهه جنوبی قله سیالان به همت هیئت کوهنوردی قزوین می باشد و در حال حاضر درصدد ساخت جانپناهی در قله 4150 متری خشچال است .
این مرد خستگی ناپذیر کوه در راه اهداف بشردوستانه نیز در قالب تیم امداد و نجات در زلزله لوشان , آوج و الموت حضور فعال داشته و بارها جان خود را برای نجات کوهنوردان حادثه دیده در کوهستانها بخطر انداخته است . این کوهنورد آخرین بار برای حمل جسد مرحوم حسن زرافشان (مربی سنگوردی قزوین ) از ارتفاعات تخت سلیمان در زمستان و حمل جسد مرحوم حسن قدقچی از ارتفاعات 6000 متری قله لنین در قرقیزستان فعالیت چشمگیری از خود نشان داد.

منصور غلامی اکنون به عنوان مسئول هیئت های کوهنوردی الموت و سپاه قزوین و کارگران قزوین , گروه رودبار الموت و مسوول کمیته جانپناه سازی و کمیته شهرستانها در هیئت کوهنوردی استان قزوین و مسوول کمیته فنی کارگران مشغول بنحو شایسته فعالیت دارد و خود را برای صعود قله 7450 متری موستاک آتا در چین آماده می کند وی در نظر دارد در آینده نزدیک قلل هشت هزار متری هیمالیا را هم در زیر گامهای خود احساس کند.

گزارش صعود به قله خانتا نگری (سلطان ارواح)

شورای اسلامی منطقه الموت، روستای وناش وبالا وناش

با سلام واحترام ؛ گزارش برنامه صعود به قله خانتانگری را خدمت حضرتعالی تقدیم می دارم.

پیرو برنامه ریزی هیئت کوهنوردی استان قزوین وپس از بر گزاری اردوهای تدارکاتی به قلل سیالان، شاه البرز، خشچال ، خراسان جنوبی، دماوند، وروشت وعلم کوه اینجانب منصور غلامی به عنوان تنها نماینده استان قزوین برای صعود به قله7010 متری خانتانگری به کشور قرقیزستان در قالب تیم 6 نفره از استانهای قزوین ، البرز، تهران وخراسان جنوبی اعزام شدم.

خانتانگری از دو کلمه خان به معنای سلطان وتانگری به معنای ارواح تشکیل شده است. بومیان این منطقه بر این باور هستند که در بعد از ظهرها ارواح بر روی این کوه آتش روشن می کنند زیرا در غروب این قله به رنگ سرخ وطلایی نمایان می شود. خانتانگری هرمی است سه وجهی با دو جبهه اصلی شمال در قزاقزستان وجنوب درقرقیزستان . این کوه به عنوان یکی از قلل مشکل شناخته شده است و درگیری با سنگ ویخ وبرف وعبور از شکافهای یخی وخطر ریزش بهمن از الزامات صعود به این قله است. برای صعود به قله خانتانگری از مسیر شمالی دو راه وجود دارد یا از کشور قزاقزستان وشهر آلماتی یا از کشور قرقیزستان وشهر بیشکک که درهر مسیر باید مسافتی به طول280 الی480 کیلومتر را با ماشین طی کرد تا به کمپ پیشرفته کار کارا رسید. این کمپ در دامنه های تیانشان قرار دارد با چشم اندازی زیبا از مراتع وعلفزارها وجنگلها سرو که رودخانه ای پرآب از کنار آن می گذرد که از یخچال ایلنچیک سرچشمه می گیرد. همه صعود کنندگان جبهه شمالی از این کمپ انتقال پیدا می کنند. کوهنوردان با هلی کوپتر از این کمپ به بیس کمپ خانتانگری منتقل می شوند. بیس کمپ در ارتفاع4000 متری ودر منتها الیه سمت چپ یخچال ایلنچیک شمالی ودر روبروی قله خانتا نگری وبا نمایی بسیار زیبا از آن قرار دارد وهمراه با صدای ریزش بهمنهای دائمی قله در شبها.

 

 

29/4/91: ساعت از خانواده خداحافظی کردم وبه همراه آقای حمید شیشه گر به طرف فرودگاه بین المللی امام خمینی (ره) حرکت کردیم. شام را درفرودگاه کنار حمید آقا وهمسرشان صرف کردیم. ساعت24 همنوردان آقایان امامعلی رحیمی ،حمید عیلکی نژاد، مسعود خسروی وسید رضا حسینی وخانم مریم اسدی همدیگر را درفرودگاه ملاقات کردند بارها رها را تحویل گیت دادیم. ساعت 3 سوار هواپیما شدیم وساعت 55/3 هواپیما به مقصد روسیه پرواز کردیم وساعت 30/7 در فرودگاه مسکو نشستیم. پس از دو ساعت توقف در مسکو، به سمت بیشکک حرکت کردیم.پس از ورود به هتل 5 ستاره گلون دراگون رفتیم وپس از جابه جایی از بازار قرقیزستان دیدن کردیم. برای برقراری ارتباط وخرید اقلام مورد نیاز مشکل زبان داشتیم. با شخصی به اسم کامیار فرجی که از آشنایان آقا مسعود خسروی بود، ارتباط برقرار شد که دو روز وقتش را دراختیار ما گذاشت. واحد پول قرقیزستان سوم است ودلار قبول نمی کردند. حدود47 سوم معادل یک دلار می باشد.

قیمت اجناس با ایران تفاوت نداشت. شام را در رستوران آقا کامیار به اسم آریا صرف کردیم. قیمت غذاها در کنار طعم ایرانی آن عالی بود. دوستان ایرانی را درآنجا زیارت کردیم.

30/4/91 پس از صرف صبحانه مایحتاج مورد نیاز برنامه را در شهر بیشکک خریداری کردیم. در شهر از مناطق دیدنی اعم از کاخ ریاست جمهوری، مجلس ودانشگاه وچندین پارک زیبا که در مرکز شهر بود دیدن کردیم. جمعیت ایرانیان در بیشکک بیش از هزار نفر است ومسجد ایرانیان در پایتخت قرار دارد. امروز اول ماه رمضان  است پس از صرف شام چند عکس را در سایت خبر ورزشی درج کردیم.

31/4/91 ساعت 10 صبح نماینده شرکت آکسال  با یک دستگاه وسیله نقلیه جهت اعزام ما به کار کارا به هتل محل اقامت ما آمد. سرزمینی پر برکت وحاصلخیز وسر سبز را شاهد بودیم در مسیر تعدادی هندوانه وخربزه ونان خریدم. کار کارا را به زبان محلی کاراکول میگویند. ناهار را در کنار دریاچه اسیکول صرف کردیم. پس از صرف ناهار زیر اندازی را کنار محوطه رستوران برای اقامه نماز پهن کردم. پیر زنی با نگاه عمیقی مرا مشاهده میکرد.

پس از اتمام نماز، پیر زن یک کاسه آلبالو برایم آورد وچیزی گفت که متوجه نشدم تسبیحم را به او دادم. دعا کرد وخداحافظی کردم. سوار ماشین شدیم. ساعت 19 در مرز مشترک قرقیزستان وقزاقزستان پاسپورت ما را کنترل کردند. مرز مشترک، اسیکول نام داشت. مسیر جاده آسفالت وخاکی بود. درختان سروکوهی تنومندی داشت از مرز قزاقزستان جاده خاکی شد. ساعت13/19 به کمپ کاراکول رسیدم درچادرهای دونفره سازماندهی شدیم.30/20 شام را داخل چادر عشایر ترکمنی صرف کردیم.

1/5/91: ساعت5 برای ادای فریضه بیدار شدیم وپس از صرف صبحانه ونرمش ساعت 10/7 با هلی کوپتر به مقصد کمپ خانتانگری حرکت کردیم.45/7 به بیس کمپ رسیدیم. مسئول کمپ آقای دیمیتری در چادر های دونفره ما را اسکان داد. ناهار ساعت 14 صرف شد. بعدازظهر برای هم هوایی از بیس کمپ به سمت یخچال الچلیک راه افتادیم.

مسیر یخچال شکاف یخی داشت بارشهای تازه روی شکافهای را می پوشاند که بچه ها باید احتیاط میکردند ودر امتداد مسیر پرچم راهنما علامتگذاری شده بود. تا ابتدای دره رفتیم ساعت 45/18 به بیس کمپ برگشتیم ساعت 19 شام را که شامل برنج وگوشت ومیوه بود میل کردیم.

2/5/91: پس از صرف صبحانه ، تجهیزات فنی ومواد غذایی وچادر را برای کمپ اول برداشتیم وبا ذکر صلوات برای برپایی کمپ اول به راه افتادیم. از مسیری که ما حرکت  میکردیم 4 سال پیش در شرایط نامساعد جوی هلی کوپتری سقوط میکند وتمام سرنشینان آن کشته میشوند که لاشه هلی کوپتر را درمنطقه می دیدیم. از یخچال طولانی عبور کردیم وشکافهای بسیاری را در منطقه شاهد بودیم. رودخانه هایی که بر روی یخچالها روان بود دیدنی بود. ارتفاعات همجوار مسیر با پوشش برف وقله های سر به فلک کشیده خودنمایی می کرد. در امتداد مسیر ما قله ماربل وال را دیدم که سال 82 در قالب تیم ملی صعود کرده بودم ساعت 5/11 به کمپ 1 رسیدم.

گروه دو چادر سه نفره را برقرار کرد. چای وناهار را صرف کردیم سپس به سمت بیس کمپ برگشتیم.

3/5/91 : پس از نماز صبح وصرف صبحانه تجهیزات کمپ 2 را برداشته به طرف کمپ 1 حرکت کردیم.

ساعت 40/14 به کمپ 1 رسیدیم. صدای مهیب بهمن گاهی ما را متوجه خود می کرد. گروه برای هم هوای بیشتر مسیر قله خانتانگری را در پیش می گیرند وساعت 6 به کمپ بر می گردند. ارتفاع کمپ اول4200 متر میباشد. در مسیر با دوست خوبم آقای مهدی جباری برخورد کردم پس از احوالپرسی فرمودند 1 سال پیش کوهنوردی ایتالیایی درگیر بهمن شده وجسد او را هنوز پیدا نکرده اند شکافهای یخ که باز شد جسدش را بیرون انداخت ما با کمک راهنمایمان مجددا در مسیری معین او را درهمان یخچال دفن کردیم.

 

4/5/91: حرکت از کمپ 1 به سمت کمپ 2ساعت 3 شب برپا وساعت 4 حرکت کردیم. مسیر کمپ 1 به 2 تماما بهمن گیر است. می بایست صبح زود حرکت کنیم تا قبل از طلوع آفتاب واینکه برفها شل شود. گروه با تجهیزات فنی شامل گرامپون ، کلنگ وچراغ پیشانی مسیر یخچالی با شیب تند را طی کرد. شیب یخچال 60 درجه بود در مسیر شکافهای یخی به عمق 50 متر میرسید که با طناب ثابت حمایت میشدیم. بچه ها با حمایت همدیگر شیب تند وشکافهای خطرناک را پشت سرمیگذاشتند. ریزش بهمن را کم وبیش شاهد بودیم ساعت 12 به دیواره90 درجه میرسیم.

که ثابت گذاری شده که چند طول طناب با شیبها تند ومتوسط درگیر شدیم از چند مسیر بهمنگیر رد شدیم وحال زیر دیواره یخی هستیم. سال قبل مسیر راحت تر بود. به علت بهمن وریزش آن ، وضعیت عبور از مسیر که الزاما ونا گریز در چند مرحله باید صورت میگرفت کار را سخت میکرد. ابتدا یکی از سبک وزنها گروه آقا مسعود صعودش را به صورت حرکت میمونی از دیواره 25 متری انجام داد. افراد با طناب حمایت یک دست تبر ودست دیگر یومار خود را بالا میکشیدند. کوله ها به وزن 25 کیلو نیز به صورت قرقره به بالا کشیده میشد. بعد از این کارگاه دو کارگاه شیب منفی به طول 10 متر در پیش داریم. تلاش زیادی را متقبل شدیم. بارش برف ادامه داشت وهوا سرد شده بود. حرکت کند صورت میگرفت. این مرحله5 ساعت طول کشید تلاش بچه ها در پای دیواره با هوای نامساعد وخستگی آنها باعث شد کمپ را در جایی مناسب وبالای دیواره برپا کنیم. ساعت 17 کمپ را بر پا کردیم. کمپ دو رویروی ما با فاصله 5/1 ساعت قرار داشت. دلیل اصلی برپایی کمپ بارش برف تازه بود که جا پاها را پرکرده بود وبه علت شکافهای زیاد کمپ را برقرار کردیم.

5/5/91: به علت برف زیاد لباسها وچادر خیس شده بود و وزن کوله ها سنگینتر شده بود. ساعت 30/7 صبحانه خوردیم و30/10 به سمت کمپ2 رفتیم. ساعت 12 کمپ 2 را برقرار کردیم. دراین مکان 10 چادر دیگر هم بود. کوهنوردانی از کشورهای مختلف بودند. یکی از کوهنوردان لهستانی آدم شده بود. که

     او را به بیس کمپ انتقال دادند این دوست لهستانی میگفت من از ارتفاع صفر آمدم. امروز هوا گرم است. به علت گرمی هوا شاهد ریزش بهمن در اطراف هستیم گفته میشد در همین مکان که ما کمپ را برقرار کردیم سالها پیش 4 نفر به علت ریزش بهمن جانشان را از دست دادند.

 

6/5/91 : پس از صرف صبحانه از کمپ 2 به سمت 3 حرکت کردیم. ساعت 30/9 گروه با کوله حمله و زیر بارش برف به طرف کمپ حرکت کرد. یخچالهای مهیب وشیب تند را شاهدیم در دو طرف این مسیر تا کمپ شکاف آبشارهای ترسناک را می دیدیم اما باید ادامه میدادیم. مهدی جباری که با یک آلمانی هم چادر بود با کوله سنگین به دل کوه زده بود. هوای بچه های ایرانی را داشت. این مسیر نفسگیر بود بویژه چند گام آخر ، شیب تا 80 درجه بود. به کمپ 3 رسیدیم. ربع ساعتی را استراحت کردیم تنقلات وچای را که همراه داشتیم از خود پذیرایی کردیم سپس به طرف کمپ 2 برگشتیم حمید عیلکی برنج وقرمه سبزی آماده کرده بود. قرار شد شب را در کمپ 2 بمانیم زیرا باید صبح زود مسیر کمپ 2 به 1 را داشته باشیم.

7/5/91 :

شب هنگام باد شدید را داشتیم و ساعت 7 غرش بهمن ما را بیدار کرد. بهمن سنگین روبروی ما در حال ریزش بود یک کوهنورد روسی از ترس درحال فرار به سمت چادرهایمان بود. بهمن دره را در خود فرو برد. صدای بهمن گوش خراش بود. فشار باد بهمن نزدیک بود چادرها را از جا بکند ولی به خیر گذشت. به علت  برف زیاد کار سختی را در پیش داشتیم. به آبشار یخی که طناب ثابت برقرار کرده بودند رسیدیم. اولین فرود توسط من انجام شد. حمید بچه ها را حمایت میکرد ومن از پایین راهنمایی میکردم. از پایین گروهی قصد صعود به کمپ 2 را داشتند ومنتظر بودن کار فرود ماتمام شود. صحنه هیجان انگیز واسترس آور بود. بهمن سنگینی را پس از طناب ثابتها شاهد بودیم که کاملا دره را پر کرده بود از یکی از آبشارهای یخی که قندیلهای زیبایی داشت عکس یادگاری گرفتیم بدون سر وصدا وبا احتیاط از منطقه بهمنی گذشتیم. از شیبها وشکافهای یخی با استفاده از کلنگ وطناب گذشتیم. باید احتیاط میکردیم چون موقع برگشت بیشترین اتفاقات رخ میدهد. از منطقه خطر گذشتیم.

از آبی که از برف ذوب کرده به دست آوردیم نوشیدیم . روی یخچالها آب زلال بود اما غیر قابل شرب. ساعت 11 به کمپ 1 رسیدم. وسایل فنی کلنگ، کفش دو پوش ولباس کورتکس را درچادر گذاشتیم. مقداری غذا خوردیم وسپس به سمت کمپ رفتیم.30/13 به بیس کمپ رسیدیم. یکی از دوستان کوهنورد تهرانی آقای افشار با شربت از ما استقبال کرد. دست وصورت را شستیم وبرای صرف ناهار به رستوران رفتیم تولد یکی از رهمنوردان یعنی آقا مسعود بود وبچه های ایران همگی مهمان ما شدند. دختر خانم قرقیزی باوقاری مشغول پذیرایی بود پدرش سرآشپز بود. دختر را از پدر برای آقا مسعود خواستگاری کردیم. فعلاً در مرحله ناز ونیاز است تا خدا چه بخواهد. پس از شام کیک بسیار زیبایی که به شکل قله خانتانگری درست شده بود وپرچم مقدس ایران روی آن بود توسط مسعود بریده شده. هدایای توسط مسئولین کمپ به مسعود داده شد. کنار کمپ آتشی افروخته شد وایرانیها وژاپنیها وآلمانیها وانگلیسیها و... شعر خواندند وجشن گرفتند.

8/5/91: امروز هوا خیلی عالی بود. گایدها برای نصب طناب ثابت از کمپ 3 به قله اعزام شدند. تیمهایی که قبل از ما به منطقه آمده بودند منتظر برقراری نسب طناب ثابت از کمپ 4 به3 هستند. گروه ایرانی 8 روز است در کمپ مستقر هستند آنها قبلاً تا کمپ 3 رفته بودند حوصلشان به آخر رسیده برنامه آنها این بود پس از صعود خانتانگری پوبدا را صعود کنند. برخی تیمها به علت عدم ثابتگذاری از کمپ 4 به 3 واتمام ویزا وزمان برنامه برگشتند.

9/5/91 :

پس از اقامه نماز وصرف صبحانه جلسه هماهنگی بر پا شد و در مورد چگونگی تلاش گایدها که دیروز را به کمپ 3 رفته وامروز باید تا ارتفاع 6400 را ثابتگذاری کنند بحث کردیم. آخر هفته هوای بدی را داریم. نسبت به زمان بندی صعود ما وزمان بندی گایدها مقرر شد 4 روز به برنامه اضافه شود. همچنین با خبر شدیم کمپ 1 پوبدا که بچه های ایرانی هم در آن هستند زیر بهمن رفته ومتاسفانه هوای بسیار بدی را در منطقه داریم. گایدها نتوانسته طناب ثابت را بگذارند. نگران این هستیم زمان صعود ما تمام شود ودست خالی برگردیم.

10/5/91:

پس از صرف صبحانه تجهیزات فنی را بر میداریم به سمت جنوب یخچال اینلچیک جهت تمرین از دیواره یخی وبرقراری کارگاه میرویم که شاهد فرود وصعود تعدادی از کوهنوردان خارجی وایرانی توسط مهدی جباری ومربی روسی هستیم. باقی روز به استراحت کردیم. گایدها تا ارتفاع 6400 طناب ثابت را برقرار کردند. تمام کوهنوردان منتظر انجام ثابتگذاری قله میباشند. متاسفانه هوا روبه خرابی میرود. هواشناسی تا روز شنبه را نامساعد اعلام کرده است. ما منتظر تصمیمگیری گایدها برای ادامه کار هستیم.

11/5/91: از سرشب بارش برف وباران را داشتیم. در ارتفاعات بارش شدیدتر میباشد. مقرر شد بعد از نهار لوازم کمپ 3 شامل چادر ومواد غذایی را جمع کرده به طرف کمپ 1 حرکت کنیم. هواشناسی تا روز جمعه را وضعیت بدی اعلام کرده بود. در هر صورت به علت ضیق وقت با مشورت اعضای گروه وهماهنگی با مسئول کمپ ما عازم منطقه میشویم طناب ثابت تا ارتفاع 5600 متری نصب شده شنیدیم یک ژاپنی با گاید روسی قله را صعود کرده.

12/5/91: پس از جمع آوری لوازم وصرف صبحانه گروه از زیر قرآن با دستان آقای افشاری عازم منطقه میشویم. گروه صدا وسیمای ترکیه از این صحنه فیلمبرداری کرد. اولین تیم برای صعود قله اعزام میشویم.

مسیریخچالی ایلچلینگ را در هوای نامساعد طی میکنیم وپس از 5 ساعت به کمپ 1 میرسیم. درآنجا در چادر مقداری مواد غذایی داشتیم شبی توام با استرس را صبح کردیم.

13/5/91: ساعت 3 صبح بیدار شدیم وساعت 4 حرکت خود را آغاز کردیم. خدا را شکر شیب تند و مسیر بهمنگیر را با سلامت طی کردیم. هرازگاهی صدای بهمن های کوچکی به گوش میرسید که خطری برایمان نبود. به پای دیواره یخی میرسیم. طناب ثابت نصب شده صعود به صورت میمونی انجام میشود. انرژی زیادی به کار میرود. یک گروه روسی ، ویک گروه ایرانی و اوکراینی قبل از ما در نوبت صعود بودند. صعودشان5/4 ساعت به طول انجامید وسپس نوبت ما شد گروه ما با آمادگی بهتر از برنامه قبل دیواره را رد کرده وساعت 30/12 به کمپ 2 رسیدیم درحالیکه هوا هنوز بارش برف دارد. برف اطراف چادر را کنار زدیم پس از مستقر شدن با چای گرم از خود پذیرایی کردیم وناهار خوردیم. جلسه هماهنگی

برای برنامه های فردا بر پا شد. شبی دیگر در کمپ 2 درکنار همنوردان در ارتفاع 5400 متر بودیم.

14/5/91 : پس از صرف صبحانه ساعت 30/10 کمپ را جمع کردیم با ذکر صلوات برای برپایی کمپ 3 در ارتفاع5900 متری حرکت کردیم. هنوز هوا بارش دارد. ساعت 30/18 به کمپ 3 رسیدیم. به کمک دوستان چادر را برپا کردیم. وزش باد از غرب به شرق می باشد وجابه جایی ابرها را شاهد هستیم. شب آسمان صاف شد. شام خوبی را تدارک دیدیم از خود پذیرایی کردیم آب فردا را ذخیره کردیم. به امید فردایی خوب به درون کیسه خواب رفتیم.

15/5/91 : ساعت 3 بیدار شدیم و4 حرکت خود را آغاز کردیم. از همان ابتدا یک دیواره به طول یک طناب را صعود کردیم به گردنه چا پایف رسیدیم چند نفر جلوتر از ما برای صعود اقدام کرده بودند. مسیر سوزنی وشیب تند را آرام بالا میکشیم.

به طنا بهای ثابت در مسیر یخ و سنگ میرسیم که باید از یومار استفاده کرد هوا سرد است وکفشهایم مناسب نبودند. سرما آزارم میداد. برای صعود عبور از شیب تند قدرتی بالا را میطلبد. متاسفانه خورشید در ضلع مخالف قله خود نمایی میکرد وتا 30/11 وضعیت همینگونه بود. سرما را به جان خریدیم. تا اینکه آفتاب روح

نواز سر برزد. سرمای طاقت فرسا جایش را به گرما داد. گامها به کندی حرکت میکرد. طنابها در40 تا150 متر ثابتگذاری شده بود وشیبها در زوایه 70 تا 90 درجه توام با سنگ ویخ بود.

در مسیر سوزنی قرار گرفتیم سمت چپ ما کشور قزاقزستان بود شیب 90 در جه به طول یک طناب وحشتناک بود. این مسیر را بالا کشیدیم. سپس به سمت چپ ادامه مسیر دادیم به قیف میرسیم از قیف  به بعد طناب ثابت دیگری درکار نبود بجز طنابهای قدیمی وپوسیده آنهم نیمی زیر برفها که کار را دشوار کرده بود ساعتی با سنگ وصخره درگیر بودیم. درمسیر قرار گرفتیم که طناب ثابت نبود وتا قله راهی نمانده بود وما نه راه پیش داشتیم نه راه پس. ساعت 30/16 است وهوا رو به خرابی میرود. سرپرست برنامه موقعیت ما را به آقای دمیتری اطلاع داد واو گفت که هوا خرابتر هم میشود وموقعیت شما قله محسوب میشود بازگردید.

دونفر از بچه ها عزم را برای صعود جزم کردند ساعت30/17 امامعلی رحیمی سرپرست برنامه خبر پیروزی تیم را به کمپ اطلاع داد وپرچم مقدس جمهوری اسلامی وپلادکارد شهدای وناش را برفراز قله به اهتزاز درآوردیم.

 وتیم در شرایط جوی بد به سمت کمپ 3 برگشتیم هوا تاریک شده بود وبچه ها احتیاط ودقت بیشتری را به کاربردند تا مسیر رفت را با سلامتی بازگردند وپس از ساعتی درچادرهایشان مستقرشدند وشام خوردند.

16/5/91 : پس از صرف صبحانه کمپ را جمع کردیم به طرف کمپ2 به راه افتادیم. پس از استراحت اندکی کمپ 2 راهم جمع کردیم وبا کوله های سنگین به سمت کمپ 1 راه افتادیم واز دیواره های یخی فرود سنگینی داشتیم مسیر بهمنی را سریع رد کردیم از چند شکاف بایست عبور میکردیم متاسفانه عرض آنها بیشتر شده بود با حمایت هم شکافهای را پشت سرگذاشتیم به کمپ 3 رسیدیم وناهار را خوردیم وسپس کمپ را جمع کردیم بیشترین بار را به امامعلی سپردم. بار من هم سنگین بود اما بار امامعلی سه برابر بار من بود. قبل از شام به کمپ 3 رسیدیم. با استقبال گرم دوستان مواجه شدیم. به نوبت حمام کردیم واستراحت نمودیم. به اتفاق بچه ها به رستوران برای صرف شام رفتیم وپذیرایی مفصلی از ما کردند.

17/5/91 : با خبر شدیم امروز پرواز هلی کوپتر را از بیس کمپ به کار کارا داریم جلسه ای را به اتفاق گروه تشکیل دادیم قرار شد لوازم را جمع آوری به بیشکک برویم وهماهنگیهای لازم از جمله بحث پرواز وبرنامه اقامت دو روز آخر در بیشکک درآنجا صورت بگیرد.ساعت 12 از دوستان خداحافظی کردیم وسوار هلی کوپتر شدیم.45 دقیقه پرواز ما را به کارکارا رساند. ناهار را آنجا خوردیم. سپس با ماشین به سمت بیشکک رفتیم. 1 بامداد به هتل بیشکک رسیدیم وبرای صرف شام به رستوران آقا کامیار که از قبل هماهنگ کرده بودیم رفتیم.

18/5/91: استراحت وگردش درشهر.

19/5/91 : دراین روز قرار بود پرواز ما از بیشکک به سمت مسکو ساعت 15 صورت بگیرد لذا کارهای لازم را انجام دادیم. آقای خسرو جمشیدی مسئول کمیته هیمالیانوردی کرج را در قرقیزستان ملاقات کردیم. دارو ومواد غذایی اضافه را که قابل توجه هم بود به ایشان وآقا کامیار دادیم. ناهار را دررستوران خوردیم وسپس پرواز ما صورت گرفت.دو ساعت در مسکو توقف داشتیم وسپس به سمت ایران پرواز کردیم وساعت 3 بامداد به ایران رسیدیم که با استقبال خانواده ودوستان ومسئولین مواجه شدیم. پس از گرفتن عکس یادگاری از دوستان خداحافظی کردیم وبه شهر خود رفتیم. ساعت 10 صبح به اداره تربیت بدنی استان قزوین رفتیم ومعاونت محترم اداره کل تربیت بدنی جناب آقای احمدپور ورئیس ودبیرمحترم هیئت کوهنوردی استان آقایان مهندس وزیر نژاد وآقای قبادی وجمع کثیری از ورزشکاران وکوهنوردان ونیز کارشناسان صدا وسیما با حلقه های گل ، از اینجانب استقبال شایانی به عمل آوردند.

سرپرست برنامه: امامعلی رحیمی

مسئول فنی برنامه : حمید عیلکی نژاد

فیلمبردار وگزارشگر ومسئول تدارکات: منصور غلامی

امدادگر: سید رضا حسینی

وبا همنوردی مسعود خسروی ومریم اسدی

 

                                                                              منصور غلامی

                                                                           گروه کوهنوردی الموت

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد